رسم زمان
رسم زمان
بیا رسم زمان بنگر چه غوغای به بر دارد
بیا مخلوق را بنگر چه سودا ها به سردارد
یکی از بنده گی خواص ویکی هم فاسق وفاجر
یکی پویدرهی نیکی یک شورو شرردارد
یکی را بهره صد گونه نعمت باشد اندر خوان
یکی هم ناشتا درصبح وشام خون جگردارد
یکی بهر طلب برخود درسلطان را کوبد
یکی دست درازی پیش هر رهگذر دارد
یکی بیش ویکی کم لقمه نانی کما گردد
نداند زین عمل آینده اش که پر ثمر دارد
یکی تدبیر دارد وان یکی در فکر تقدیر است
نداند عاقبت را که زیان وکه ضرردارد
متاعی راکه اربابش عطا بنمود بر آنی
اگر هم اندکی باشد ولی کیف دیگردارد
عجب نبود براین سعی وتلاشی که اینانراست
شفق )اینها نمیدانند چه راه زود گذر دارد )
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم دی ۱۳۸۸ ساعت 18:56 توسط حســـــــــــین(شفق)
|