خود کشتن با تیشه هم ازنوع فرار است
هرکس چوماطالب منزلگه یار است
راهیست خطرناک بسی حوصله کار است
ای بوالهوس خام طمع بگذر ازین راه
هرجا که نهی پا سرنیزه وخار است
سریست نهان، حل نشد این مشکل مبهم
آسایش عشاق نه درقرب جوار است
بریاد غمش عمرجهان نیست کفایت
یادازعمریکه زما طی شده عار است
بلبل به چمن خاک شدو گل شد وانگه
پس زنده وبربادگلش بانک هزار است
مجنون به وفاکیشی فرهاد زند طعن
خود کشتن باتیشه هم ازنوع فرار است
ازمنبع پروانه هم این حرف شنیدم
چون دید که شمعی به مزاری به شراراست
بگرفت پرش شعله ودرآن دم آخر
رفتم که ببینم سخنش ازچه قرار است
می سوخت ولی گفت کلامی وفنا شد
آن کشته شهید است که خاکستر یار است
شعراز: جناب شهید سید اسمعیل "بلخی"