ازین دنیای پرشور وغم آلود

تمام آرزویم دیدنت بود

رسیدم برتوچه دشوار ومشکل

رهاکردی مرا آسان وچه زود

زبعد رفتنت بهرعذابم

تمام رنجهایم چشم بگشود

دوچشمم اشک ریزان است شبها

تنم بی توچه سرداست وتب آلود

غمم آمد پی غم بعد دیگر

ولی هجرت برایم بازافزود

زعشقت سهم دل گردید غمها

بیادت لحظه ئی این دل نیاسود

بیاد خاطراتت زارگریم

خصوصاً روزیکه گفتیم بدرود

"شفق" راقوت ولذت نیست زدنیا

تناول میکندزان سهم موجود 

شعراز:حسین شفق

تاریخ ۲۱/۷/۱۳۸۹ ساعت ۹ الی ۱۰ شب